پارسه موزیک

ساخت وبلاگ
 
از جمله مهمترین منابعی که موسیقی Jazz از آن استفاده میکند سبک موسیقیBlues است.

این سبک، از موسیقی عامیانه سیاهان آمریکایی مانند آوزاهایی که در هنگام کشت و کار میخوانند، یا آوازهای مذهبی و بخصوص ترانه هایی که در دوران برده داری برده ها میخواندند بوجود آمده است.

به روایتی از سال ۱۹۸۰ سیاهان آمریکایی این نوع ترانه ها را شروع به خواندن کردند. اما به تدریج تاثیر این سبک موسیقی بر سایر سبکها مانند Soul، Rock، Country و حتی Jazz بطور آشکاری مشاهده شد.

Blues های آوازی معمولا” مفاهیم مشخص و محدودی دارند، اغلب آنها ترانه هایی با مایه های غم انگیز راجع به بی وفایی در عشق یا خیانت و … بوده و دارای ملودی های ساده و کوچک میباشند.

هر قسمت از ترانه های Blues معمولا” در حالت استاندارد از ۱۲ میزان تشکیل شده و خواننده تمام شعر را معمولا” با تفاوت کمی روی ملودی همان ۱۲ میزان میخواند، بعد ساز سولو همان ملودی را با کمی تغییر و بداه نوازی اجرا می کند.

Blues استاندارد معمولا” در یک گام بزرگ با استفاده از سه آکورد I و IV و V ساخته میشود که البته برای رنگ آمیزی آکوردها اغلب آنها حداقل هفت می شوند. ناگفته نماند که بلوز در گام های کوچک هم اجرا می شود.

نکته دیگر آنکه اغلب موسیقدانان بزرگ و صاحب سبک هر یک برای خود progression های خاصی را در بلوز استفاده میکنند.

مثلا” چارلی پارکر نوازنده توانای سازهای بادی از این ترتیب هارمونی ها برای Blues استفاده میکند:

Imaj7 VIIm7-5 III7-9 VIm7 II7 Vm7 I7 IVmaj7 IVm7 bVII7


مسئله جالبی که تقریبآ در تمام قطعات Blues دوازده میزانی می توان پیدا کرد آن است که این دوازده میزان به سه گروه چهارتایی تقسیم می شوند که در هر چهار میزان دو میزان خواننده میخواند و بعد دومیزان ساز همراهی میکند.

 

Image result for jazz blues

نکته مهم دیگر در یک قطعه Blues نت آبی یا محزون است که در ملودی ویژگی خاصی را القا می کند. کافی است شما در یک گام بزرگ نتهای سوم یا پنجم را کمی بم کنید (حد اکثر نیم پرده برای سازهای شستی دار) در اینصورت حس بلوز بوجود میاد.

اغلب قطعات Blues ریتمهای معتدل یا آرامی دارند و بندرت سریع اجرا میشوند.

آموزشگاه موسیقی

پارسه موزیک...
ما را در سایت پارسه موزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهگل فرشچی parsehmusic1 بازدید : 196 تاريخ : يکشنبه 24 بهمن 1395 ساعت: 13:27

رس واکنش بیولوژیکی بدن برای محافظت انسان از خطرات است اما برخی از ترسها ریشه در فرهنگ و اجتماع دارد که «ترس از صحنه» از جمله این گونه ترسهاست.پابلو کازالس۳، از بزرگ‌ترین نوازندگان ویولن سل در قرن بیستم، سال ۱۹۵۴ در مصاحبه‌ای ترس از صحنه را این‌گونه توصیف می‌کند: «هنوز اولین کنسرتم در بارسلونا را به خوبی به یاد دارم. همراه پدرم با تراموا به محل کنسرت می‌رفتم.به قدری نگران و پریشان بودم که ناگهان از جا پریده، فریاد زدم: «ابتدای قطعه را فراموش کرده‌ام.» پدرم گفت: «آرام باش. همه چیز به خوبی پیش خواهد رفت.



باور کنید با وجود اینکه پس از آن بیش از هزار بار بر روی صحنه رفته‌ام هنوز مانند اولین کنسرت احساس ترس و نگرانی می‌کنم.
این نگرانی برای همه نوازندگانی که در دوران طولانی فعالیت هنری‌ام با آنها آشنا شده‌ام کاملاً طبیعی است اما هیچ یک مانند من این‌گونه از ترس به ستوه نمی‌آیند.»
هلموت فونک۴، نوازنده تیمپانی ارکستر سمفونیک رادیو در هانوفر نیز آنچنان دچار ترس و اضطراب می‌شد که یک بار هنگام اجرا از صحنه گریخت و مجبور شد مدتی نوازندگی حرفه‌ای را کنار بگذارد.

تنش و فشار عصبی‌ای که مدتی قبل از اجرا بر وجود موزیسین، سخنران و یا هنرپیشه مستولی می‌گردد «ترس از رفتن بر روی صحنه» نام دارد. این ترس که مانع تبادل انرژی بین نوازنده و شنوندگان می‌شود در مواردی آن‌چنان شدید است که به لغو کنسرت می‌انجامد.

با جمع‌بندی تحقیقات انجام‌شده در این زمینه می‌توان پی برد که ۵۰ درصد نوازندگان حرفه‌ای و ۷۰ درصد دانشجویان موسیقی چنین ترسهایی را تجربه می‌کنند. در کل نوازندگان سه تا چهار برابر بیش از دیگران در معرض خطرات بالای چنین ترسهایی قرار دارند.

بسیاری از نوازندگان برای مقابله با این ترس مشتقاتی از بتابلاکرها۵ مصرف می‌کنند اما مصرف دایمی و نابه‌جای این قرصها و یا مصرف الکل نه تنها عوامل ایجاد این ترس را از بین نمی‌برد بلکه در درازمدت به سلامت موزیسین نیز آسیب می‌رساند و تواناییهای تکنیکی و موسیقایی او را محدود می‌نماید.
عوامل جسمانی و روانی متعددی این ترس و نگرانی را موجب می‌شود.
هنگامی که نوازنده مقابل شنوندگان مردد و فاقد اعتماد به نفسِ کافی است مراکز کنترل بدن در هیپوتالاموس واکنش نشان داده، ترشح هورمونهای آدرنالین و نورآدرنالین از غدد فوق کلیوی افزایش می‌یابد.
این هورمونها هم‌زمان اثرات مثبت و منفی بسیاری را دارا هستند. علایمی مانند لرزش زانوها، افزایش ضربان قلب و تعرق، وقفه در تنفس،‌ لکنت زبان و ترس، از اثرات منفی این هورمونها هستند.
از سوی دیگر وجود این ترس و هیجان به میزانی که توانایی شخص را محدود ننماید همچون نیرو و محرکی است که بدون آن اجرا ممکن نیست.
نخستین نشانه‌های این ترس مدتها پیش از اجرا در اختلالات رفتاری‌ای همچون خشم، زودرنجی و انزواطلبی نمود پیدا می‌کند و روابط شخص با دیگران بسیار آسیب‌پذیر می‌گردد.
حالات درونی نوازنده هنگام غلبه این ترس بسیار متغیر است. از طرفی با برانگیختن احساسات شنوندگان و به وجد آوردن آنان احساس بزرگی و شکوه می‌نماید و از طرف دیگر نگران است که نتواند انتظارات و خواسته‌های خود و دیگران را برآورده سازد.
به طور کلی نشانه‌های ترس از صحنه را می‌توان در سه گروه زیر قرار داد:

۱ـ از کار افتادن بخشی از سیستم عصبی (Blockade)

2ـ واکنشهای روان‌تنی

۳ـ توجه نکردن به هویت خود و زوال شخصیت(Depersonalisation)

در حالت اول نوازنده احساس می‌کند قطعاتی را که قبلاً تمرین نموده بود از یاد برده است و بر حافظه، قدرت ادراک و احساس و حرکات خود کنترل و تسلط کامل ندارد.
واکنشهای روان‌تنی همان‌گونه که قبلاً نیز بیان شد در حالاتی همچون افزایش ضربان قلب و تعرق، خشکی دهان، احساس گرفتگی گلو، لرزش زانوها، بازوها و دست، کاهش قدرت تمرکز و حافظه آشکار می‌گردد.
در حالت سوم تسلط نوازنده بر خود در ارتباط با محیط و شنوندگان کم می‌شود و بسیار خشک و انعطاف‌ناپذیر بر روی صحنه حضور می‌یابد.
پیدایش ترس از صحنه اغلب ریشه در پروسه یادگیری و آموزش نوازنده دارد. عواملی مانند استرس تمرین و اجرا، موقعیت شغلی و اقتصادی نامشخص و فشارهای اجتماعی از دیگر عوامل بروز این ترس به شمار می‌روند.

معمولاً هنگامی که نوازنده‌ای از شغل خود صحبت می‌کند نکاتی همچون استرس و رقابت، موقعیت شغلی نامطمئن، جنبه سوددهی و تجاری کار، قابلیت به اثبات رساندن خود و زبده و نخبه بودن را ذکر می‌نماید.

شرایط آموزشی نامناسب که اغلب در رابطه مستبدانه بین استاد و شاگرد متجلی می‌گردد می‌تواند انگیزه هنرجویی مستعد و ساعتها تمرین او را نقش بر آب سازد.
همین‌طور راهنماییهای ناکافی در مورد انتخاب ساز و قطعات، چگونگی نگه‌داشتن بدن، ویژگیهای خاص هر ساز، تمرین بسیار زیاد، انتظار و توقع بیش از حد از هنرجو و تحقیر او می‌تواند آسیبهای جبران‌ناپذیری در پی داشته باشد.
ارتباط بین ترس از صحنه و شرایط نامناسب آموزشی در مثال زیر به روشنی بیان می‌گردد، ویولونیست ۳۲ ساله‌ای اغلب در ارکستر آن‌چنان دچار ترس و اضطراب می‌شود که بارها هنگام معرفی صحنه را ترک نموده است.

او می‌گوید: «ترسم از این است که شنوندگان پی ببرند چقدر بد می‌نوازم.»این نوازنده فراگیری ویولن را نزد پدرش که نوازنده‌ای حرفه‌ای و بسیار سخت‌گیر بود آغاز نموده است. معلمان بعدی او نیز علاوه بر سخت‌گیری پدر او را تحقیر می‌نمودند. «فقط باید تکنیک و حالت بدن آنها را می‌آموختم. همیشه امیدوار بودم روزی از موقعیت شاگردی و تحقیر دایمی معلمان رها شوم. هر کنسرت نیرو و انرژی فوق‌العاده‌ای از من می‌گیرد و ترس پیوسته با من است.»
گاهی نیز خانواده بدون توجه به خواسته‌ها و تمایلات کودک تنها از روی جاه‌طلبی و یا تحقق آرزوهای برآورده‌نشده خود کودک را به فراگیری ساز تشویق می‌کند که مقاومت درونی و بی‌میلی نوازنده نسبت به ساز و شغل خود سالها بعد در این‌گونه ترسها نمایان می‌گردد.
همچنین بر اساس تحقیقات، بسیاری از موزیسینها به اختلالات خودشیفتگی (نارسیستی) مبتلا هستند و دایماً نیاز به تأیید شدن از سوی دیگران دارند که در صورت برآورده نشدن این نیاز دچار ترس و عدم اطمینان می‌شوند.

هر قدر این ترس زمان طولانی‌تری بر شخصیت نوازنده خدشه وارد سازد درمان آن مشکل‌تر خواهد شد. اما اغلب مانند دیگر اختلالات جسمی ـ روانی بر روی این ترس نیز سرپوشی از سکوت گذاشته می‌شود و نوازندگان به خاطر خجالت و یا ضرر و زیان شغلی ترسشان را پنهان نگه می‌دارند.
از طرف دیگر این ترس در پشت اختلالات جسمانی‌ای همچون اختلال در خواب، اضطراب و بی‌قراری و درد عضلات پنهان می‌ماند و در تشخیصهای پزشکی نیز هنوز همچون گذشته تنها به عوارض جسمانی توجه می‌گردد و مسائلی مانند محیط خانواده و کار و پروسه آموزش نوازنده نادیده گرفته می‌شود و ریشه و عامل اصلی ایجاد ترس شناخته نمی‌گردد.
تکنیکها و راههای مختلفی برای برطرف نمودن این ترس وجود دارد. تصمیم‌گیری در مورد انتخاب راههای درمانی بهتر است با توجه به شدت و دوام ترس و موقعیتی که باعث بروز این حالت می‌شود صورت پذیرد.
کینزیولوگی یکی از راههای غلبه بر «ترس از صحنه» است.
منبع: ماهنامه موسیقی مقام

باور کنید با وجود اینکه پس از آن بیش از هزار بار بر روی صحنه رفته‌ام هنوز مانند اولین کنسرت احساس ترس و نگرانی می‌کنم.
این نگرانی برای همه نوازندگانی که در دوران طولانی فعالیت هنری‌ام با آنها آشنا شده‌ام کاملاً طبیعی است اما هیچ یک مانند من این‌گونه از ترس به ستوه نمی‌آیند.»

هلموت فونک۴، نوازنده تیمپانی ارکستر سمفونیک رادیو در هانوفر نیز آنچنان دچار ترس و اضطراب می‌شد که یک بار هنگام اجرا از صحنه گریخت .

آموزشگاه موسیقی

پارسه موزیک...
ما را در سایت پارسه موزیک دنبال می کنید

برچسب : آموزشگاه موسیقی, نویسنده : مهگل فرشچی parsehmusic1 بازدید : 195 تاريخ : سه شنبه 19 بهمن 1395 ساعت: 16:50

یکی از سوالاتی که بیشتر هنرجویان در بدو آموزش موسیقی در ذهن دارند این است که یادگیری موسیقی از روی نت بهتر است یا به صورت گوشی و شنیداری؟
البته این سوال برای اساتید موسیقی و پداگوزیست های موسیقی نیز سوال مهم و کلیدی است. البته ارزش و کارکرد این سوال در این دو گروه کاملاً متفاوت است. مبتدی ها به فکر یادگیری سریع و راحت موسیقی هستند اما پداگوژیست ها و اساتید موسیقی به این فکر هستند که کدام شیوه یادگیری موسیقی می تواند مفید تر و اصولی تر باشد و باعث پرورش و رشد خلاقیت و تکنیکهای هنر جو شود.
در سیستم آموزش سوزوکی، معتقدند که ما می بایست موسیقی را همانطوری یاد بگیریم که زبان مادری را آموختیم یعنی اول یاد گرفتیم که صحبت کنیم و سالها بعد در مدرسه دستور زبان و خواندن و نوشتن را آموختیم و حتی پیروان مکتب سوزوکی معتقدند که بهترین راه برای یادگیری یک زبان خارجی نیز همین است. آنها معتقدند که یادگیری نت و قواعد دست و پا گیر موسیقی در ابتدا می تواند باعث کور شدن ذوق و خلاقیت نوازنده و هنرجوی موسیقی شود.
در طرف مقابل نیز اساتیدی هستند که معتقدند برای یادگیری اصولی و درست موسیقی باید از ابتدا نت و مبانی موسیقی را آموخت و اگر هنرجویی بدون یادگیری نت موسیقی به نواختن ادامه دهد و رشد کند دیگر نمی تواند نت را یاد بگیرد و چون گوش موسیقی او پرورش یافته است همیشه برای نواختن به گوش خود تکیه می کند و به نت توجه نمی کند.
در هر صورت یادگیری موسیقی مقوله ای چند وجهی است که می بایست به دقت به آن توجه شود و تعلیمات موسیقی گوشی و تعلیمات موسیقی آکادمیک باید به طور موازی و در کنار هم وجود داشته باشد.

آموزشگاه موسیقی

پارسه موزیک...
ما را در سایت پارسه موزیک دنبال می کنید

برچسب : آموزشگاه موسیقی, نویسنده : مهگل فرشچی parsehmusic1 بازدید : 211 تاريخ : پنجشنبه 14 بهمن 1395 ساعت: 13:35

روش های آموزش موسیقی و متدهای آموزشی این هنر بویژه برای خردسالان دهها سال است که در کشورهای پیشرفته جا افتاده و تدریس می شود اما در ایران هنوز اندر خم یک کوچه است.

متد آموزش موسیقی ارف که مبدع و مبتکر آن کارل ارف (۱۸۹۵-۱۹۸۲) آهنگساز آلمانی بوده سالها است که در کشورهای مختلف دنیا اجرا می شود ؛ این متد در ایران سال 1348 توسط دکتر سعید خدیری که دانش آموختة مکتب ارف در آلمان بود ، مطرح شد وازآن زمان کارگاه موسیقی کودکان و نوجوانان سازمان رادیو تلویزیون تحت نظر وی شیوه آموزش موسیقی بر مبنای متد ارف را آغاز کرد.

در متد اُرف عناصری مثل بیان،آواز، ریتم و حرکت مبنا قرار می گیرند که با گرایش به موسیقی ،نمایش وحرکت به صورت تجربی ، توانائی های ذهنی و جسمی، مهارت های شنیداری و رفتاری کودکان،ذوق تشخیص موسیقی و زیبائی شناسی آنها را تقویت می کند و از طریق استفاده از سازهای بسیار ساده از نظر ساختمان و طرز اجرا، استعداد کودکان را پرورش می دهد.

از اواخر دهه چهل تا کنون همواره تدریس موسیقی با استفاده از شیوه ارف محل نزاع اهل موسیقی و مدرسان این رشته بوده و عده ای در جهت دفاع از این متد با این استناد که در دهه های اخیر عالمگیر شده است سخن می گویند و عده ای نیز تدریس آن را سوق دادن فرزندان این ملک به سوی غرب و بیگانه می انگارند.

اخیرا ساسان فاطمی پژوهشگر و کارشناس موسیقی در بروشورآلبوم تازه منتشر شده موسسه ماهور چنین نوشته است :„اکنون سالها است که کودکان ما موسیقی را در کلاسهای موسوم به” ارف„، که تماما بر اساس موسیقی غربی برنامه ریزی شده اند آموزش می بینند،گوش کودک ایرانی از همان ابتدا با گام ها و فواصل غربی ،نظام ریتمیک غربی وهمچنین ملودی های غربی خو می گیرد و بدیهی است که به تدریج موسیقی و نظام موسیقایی ایرانی برای او تبدیل به موسیقی و نظامی غریبه و ناآشنا می شود موسیقی هایی که برای کودکان تولید و منتشر می شوند نیز متاسفانه همین نوع موسیقی را ترویج می کنند و گاه هیچ نیستند جز شعرفارسی بر روی ملودی های غربی… .”

در جهان امروز متدهای جهانی و کارآمد دیگرهم مثل سوزوکی،کدای و… در زمینه آموزش موسیقی وجود دارد اما هیچکدام مثل متد ارف بویژه در ایران شناخته شده و جا افتاده نیست.

مهدی آذرسینا که خود از شاگردان دکتر خدیری در آموزش موسیقی به شیوه ارف است می گوید:„ما باید متد مناسبی را داشته باشیم که به درد ما بخورد و با نیازهای ما سازگار باشد من بر این باور هستم که ممکن است بشود به کودک شش ،هفت ساله” راک کشمیر„یا” نصیرخانی”(از گوشه های موسیقی سنتی ایران) هم یاد داد اما این کار هم درست نیست و هم نیاز جنبی آموزش موسیقی را بر آورده نمی‌‏کند .

با گذشت نزدیک به چهل سال از آموزش موسیقی به روش ارف در ایران، گروه موسیقی خبرگزاری مهر بر آن است تا با نظر سنجی از مخالفان و موافقان تدریس این شیوه آموزشی جهت دست یافتن به یک اجماع کلی در زمینه تدریس موسیقی گام بردارد ؛ بدون شک در این مسیر نقش مراکز آموزشی و آکادمیک هنر موسیقی در تهیه و ارائه روشی علمی که مبتنی بر فرهنگ ملی بوده وهمه نیازهای آموزشی را بر اساس موسیقی ایرانی مرتفع سازد بسیار حائز اهمیت خواهد بود.

موسیقی کودک چیست؟

کتابی برای آموزش موسیقی به کودکان پیش رو است. از نامش بر می‌آید که حاصل مسیری و رهاورد سفری باشد از روش «کارل ارف» تا دنیای موسیقی ایرانی. سفری که گویا برای مسافرش سی سال به درازا کشیده است. هر جلد از این مجموعه‌ی دو جلدی با نوشته‌ی «رضا مهدوی» (که در هر دو تکرار شده) آغاز می‌شود؛ در آن می‌خوانیم «[موسیقی کودک] با توجه به رشد فزاینده‌ی جمعیت در ایران، به زودی به یکی از مهم‌ترین شاخه‌های درخت تناور موسیقی این کشور تبدیل خواهد شد.» جدا از اینکه بپرسیم آیا درخت موسیقی ما اکنون تناور است؟ باید گفت: موسیقی کودک دست‌کم تا آنجا که به آموزش مربوط است و در کمیت، هم اکنون اگر نه مهم‌ترین، یکی از مهم‌ترین شاخه‌ها در درخت تناور اقتصاد آموزشگاه‌های خصوصی و کودکستان‌های ایران است.

متن کتاب از همین ابتدا تا پایان جلد دوم، میان کارکردهای دوگانه پیچ و تاب می‌خورد. رضا مهدوی در نوشته‌ی آغازینش چاپ آن را «…به قصد مطرح شدن مطالب آن در بین متخصصان فن و افراد با تجربه در این رشته…» دانسته است.

اما نگاه به طراحی تصویری کتاب و گاه تمرین‌های نوشته شده در متن (که حتماً باید آنها را بچه‌ها پر کنند) این امر را به ذهن می‌آورد که کتاب یک کتاب آموزشی برای بچه‌ها هم هست. خود نویسنده نیز در متن هر دو کارکرد را با هم در نظر داشته و جا‌به‌جا میان یک متن روش تدریس و بیانیه‌ی نوعی روش آموزشی (یا برداشت شخصی از روشی قبلاً تثبیت شده) برای آموزگاران و یک کتابچه‌ی آموزشی که برای بچه‌ها نوشته شده نوسان می‌کند.

شاید نبود امکان چاپ یک کتاب برای بچه‌ها و یکی هم برای آموزگاران باعث این کارکردهای گونه‌گون شده است. به نظر می‌رسد که این امر در بعضی موارد باعث شده که نویسنده نتواند توضیحات کامل و جامعی برای آموزگاران بنگارد.

پس از این مقدمه دو نوشته از «مهدی آذرسینا» (مولف کتاب) آمده: «آموزش موسیقی برای چیست؟» و «ملودی‌های ناب موسیقی ایرانی». این دو نوشته خطوط کلی تفکر هنری و آموزشی او را نشان داده و بیان می‌دارد که دغدغه‌ی مولف چیست و چه عواملی منجر به آفرینش چنین اثری شده است. ترکیبی از این دو متن کوتاه می‌توانست تبدیل به مقاله‌ای شود که جایش در پرونده‌ی موسیقی کودک است.

درست همان دغدغه‌ها و مشکلاتی که از چندی پیش در آنجا مطرح می‌شود در متنی جدا و از راهی جدا راه یافته است و این بار به قلم یکی از کسانی که تجربه‌ای دراز در آموزش موسیقی به کودکان دارد. او می‌گوید: «[آموزش دست و پا شکسته‌ی روش اروپایی ارف] ممکن است کودکان را به حدی با موسیقی جدی و موسیقی اصیل خودشان بیگانه کند که نتوان به سادگی تاثیر آن را از بین برد.» این یکی از همان نگرانی‌هایی است که ما را هم به نوشتن آن مجموعه مقالات واداشت.

روش کار برای ایجاد این خوانش جدید یا ایرانی شده از روش «کارل ارف» در گفته‌های «مهدی آذرسینا» (البته در ابتدای جلد دوم) به این صورت آمده است: «با استفاده از متد ارف و تمام تاثیرهای آموزشی آن در حد زیادی استفاده می‌کنیم و ارکان اصلی را بر مبنای اصول ارف قرار می‌دهیم. با استفاده از متد ارف، سادگی و روانی ملودی‌ها را با ظرفیت و فراگیری و فهم کودکان تنظیم می‌کنیم و برای شروع از همان فواصل و ترکیب‌هایی که ارف به کار برده است بهره می‌گیریم، ولی در فرصت مناسب، از ملودی‌های ناب و ایرانی استفاده می‌کنیم؛ البته حساب شده و مدون و به دست موسیقی‌دان صاحب صلاحیت.» این جملات که خط مشی این روش آموزشی را مشخص می‌کند کمی دیر و از نیمه‌ی راه به خواننده گفته می‌شود (شاید هم فرض بر این بوده که خوانندگان حتماً هر دو جلد را در اختیار دارند.)

کلاس با معرفی بچه‌ها آغاز می‌شود. این معرفی موسیقایی که از دیدگاه ملودی بر بنیاد فاصله‌ی سوم قرار دارد، تاکیدش را بر وزن نام بچه‌های کلاس گذاشته است. البته این برای بیشتر مربیان موسیقی کودک (به‌خصوص آنها که در کودکستان‌ها کار می‌کنند و معمولاً دانش موسیقایی کمتری دارند) دشوار است که در هر لحظه بتوانند بر اساس تعداد هجاهای موجود در نام هریک از بچه‌ها، یکی از الگوهای پیشنهاد شده را برگزینند.

به جز یک مورد که در این بخش از فاصله‌ی دوم به دلیل طولانی بودن نام علی‌رضا (و نیاز به طولانی کردن الگوی اجرایی) استفاده شده، بقیه‌ی نام‌ها بر ترکیبی از یک فاصله‌ی سوم خوانده می‌شود. هر چند آذرسینا در جایی از کتاب گفته که این فاصله در طبیعت هم (آواز پرندگان و …) موجود است و کودکان آن را به راحتی می‌خوانند اما مشخص نیست که اگر هدف، آموزش موسیقی ایرانی به کودکان بوده چرا از همان ابتدا با فاصله‌ی دوم که در موسیقی ایرانی بیشتر دیده می‌شود شروع نشده؟ آیا مشکل توان اجرایی سازها بوده یا مبتنی بر یک آزمایش و تجربه با کودکان است؟

اگر مورد اول باعث این انتخاب شده باید گفت که گاه آن آمد که شجاعت به خرج دهیم و آنچه را لازم داریم با دستان خودمان بسازیم. اگر این سازها برای روشمان کافی نیست باید یافت یا ساخت. اما دلیل دوم تفاوت می‌کند؛ در هر صورت بهتر بود دلایل برای اهل فن روشن می‌شد تا آنان هم بتوانند دست به آزمایش بزنند.

جهت کسب اطلاعات بیشتر و مشاوره (به صورت رایگان) می توانید به آموزشگاه موسیقی هنر پارسه مراجعه و یا تماس حاصل فرمایید:
ضلع شمالی میدان هفت تیر، ساختمان نگین آبی، طبقه چهارم واحد 403 آموزشگاه موسیقی هنر پارسه
88824774-88302969

آموزشگاه موسیقی

پارسه موزیک...
ما را در سایت پارسه موزیک دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مهگل فرشچی parsehmusic1 بازدید : 204 تاريخ : شنبه 2 بهمن 1395 ساعت: 19:04